يادت ويرانم مي كند
و آوار
مي شود بر لحظه هايم
و هيچ دستي
ياور آبادانيم نيست
هيچگاه نبوده !
خويشتن را از ياد برده ام
ودر اين غروب غريب ،
گريه امانم را بريده
لعنت بر من كه دوستت دارم هنوز
لعنت بر تو كه دوستم نداشتي هرگز!
و امشب باز
بي تواشکهای این آواره ی همیشه تنها
در باريكترين كوچه هاي صبرش
سرريز مي شوند
آسان
بچه گانه
وتنها...
و اين است
تقدير بدون تو...!!!
لعنت بر من كه دوستت دارم هنوز

نظرات شما عزیزان: